|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
23 نتیجه برای زنان
دکتر ملیحه امانی، دکتر محمداسماعیل ریاحی، دوره 12، شماره 2 - ( 8-1402 )
چکیده
تغییر در سبک زندگی متأثر از مدرنیته و بالا رفتن آگاهی، موجب گرایش روز افزون زنان به حضور در عرصه های عمومی و فضاهای شهری شده است. در این پژوهش، با توجه به تجربۀ زیستۀ زنان و با استفاده از روش کیفی و استراتژی پدیدارشناسانه، در پی مطالعۀ مشکلات و محدودیت های اجتماعی- فرهنگی آنان در فضاهای شهر تهران هستیم. نمونۀ مورد مطالعه، 35 نفر از زنان 20 تا 67 سالۀ ساکن شهر تهران هستند که در سال 1400، با مراجعه به چندین نقطۀ پرتردد در مناطق شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز شهر تهران، مورد مصاحبه قرار گرفته اند. روش نمونه گیری هدفمند با حداکثر تنوع است. طبق نتایج بدست آمده، مشکلات و محدودیت های اجتماعی- فرهنگی زنان در ارتباط با فضاهای شهر تهران، احساس عدم امنیت در فضاهای شهری، نمود فقر و عدم نشاط و سر زندگی در فضاهای شهری، به رسمیت شناخته نشدن و پذیرفته نشدن زنان در فضاهای عمومی شهر، فضاهای مردمحور، ابژه بودن زنان به لحاظ جنسی، وجود رفتارهای زنندۀ مردانه، محدودیت های خانوادگی حضور زنان در فضاهای شهری، هنجارهای جنسیتی، محدودیت های ساختاری برای حضور زنان در برخی از فضاهای عمومی و استفاده از برخی وسایل نقلیه و ارزش ها و هنجارهای زن نجیب می باشد که تحت تأثیر سرمایۀ اقتصادی و فرهنگی و منطقۀ محل سکونت، کار و تردد، می تواند شدت و ضعف داشته باشد. همچنین نوع واکنش زنان در برابر این موانع و محدویت ها متفاوت است. زنان با مقاومت در برابر مشکلاتی که در فضاهای شهری با آن مواجه هستند، در پی دستیابی به کنشگری مدنی خلاق و تأثیرگذار می باشند. لازمۀ تحقق چنین امری، فعالیت نهادهایی مانند خانواده و نهادهای آموزشی در جهت تغییر در نگرش ها و روابط جنسیتی و فرهنگ سازی پذیرش زنان در عرصه های عمومی است.
مهسا تیزچنگ، زهرا نقیزاده، هایده مهدوی، ریحانه شاهولی، دوره 12، شماره 3 - ( 12-1402 )
چکیده
مسألۀ توانمندسازی زنان یکی از اساسیترین مباحث جوامع معاصر است که پیوند اجتنابناپذیری با امر توسعۀ آنها دارد. در کشور ما نیز به طور مشخص از برنامۀ چهارم توسعه، توانمندسازی زنان در زمره سیاستهای کلان و اجرایی قرار گرفته است. پیرو این امر، پژوهشهای متعددی در حوزههای مختلف تلاش داشتهاند مسألۀ توانمندسازی زنان در کشور را مورد ارزیابی و سنجش قرار دهند. هدف پژوهش حاضر فراتحلیل مطالعات صورتگرفته در حوزۀ توانمندسازی اقتصادی زنان است تا تصویری جامع از یافتهها و مشخصات مطالعات به دست آمده ارائه کند. انتخاب روش فراتحلیل کیفی، از این جهت است که امکان ارزیابی و مرور مطالعات را در دو بخش مشخصات صوری و ساختاری و نیز یافتههای محتوایی فراهم میکند. مجموع مطالعاتی که بررسی شده است، 70 مورد است و شامل انواع مقالات و پایاننامهها بودهاند که دو کلید واژۀ توانمندسازی اقتصادی و زنان را در اشتراک داشتهاند. طیفی از پایگاههای دادهای مجازی مانند نورمگز و پایگاه علوم انسانی تا کتابخانههای دانشگاههای معتبر کشور، منبع جمعآوری دادهها بودهاند. نتایج نشان میدهد از نیمۀ دهۀ 90 شمسی به این سو، با فراوانی قابل ملاحظهای از مطالعات این حوزه مواجه بودهایم که با پراکندگی رشتهای همراه بوده است و رشتههای حوزۀ کشاورزی به همراه علوم اجتماعی پیشتاز آنها هستند. روشهای مورد استفاده به طور عمده، کمی و مبتنی بر پرسشنامههای بزرگ مقیاس هستند. نتایج یافتههای توصیفی نشان میدهد که توانمندسازی اقتصادی، مقدمهای برای شروع توسعه است. سیاستهای اجرایی این حوزه به طور عمده، مقطعی، در راستای حمایتهای غیرعاملیتی (وابستهساز) و بدون توجه کافی به خاصبودگیها و مختصات متفاوت زمینههای آن اعمال شدهاند و نیاز به تمرکز بر نیازهای متفاوت زنان، هنجارهای جنسیتی و فرهنگی و زیرساختهای هر منطقه در راستای سیاستگذاری متناسب با آن وجود دارد.
--- رضوان اله داد، --- اعظم نژادی، دوره 12، شماره 3 - ( 12-1402 )
چکیده
این تحقیق، پژوهشی کیفی است که به دنبال یافتن عوامل زمینه ای احساس حقارت در بین زنان مطلقۀ شهر تهران می باشد. نمونه های مورد مطالعه در پژوهش حاضر، شامل 34 زن مطلقه است که در محدودۀ سنی 21 تا 58 سال قرار دارند. در ابتدا پرسشنامۀ احساس حقارت در بین زنان مطلقه توزیع شده است و افرادی که نمرۀ بالاتر از 42 را کسب کردند، با آنها مصاحبه انجام شده است. گزاره های به دست آمده، شامل 5 مضمون اصلی و 23 مضمون فرعی و یک مضمون هسته ای است. مضامین فرعی به دست آمده شامل تحصیلات پدر و مادر، سطح فرهنگ خانواده، فشارهای اقتصادی، ابتلا به مواد مخدر یا مشروبات الکلی، فقدان والدین مقتدر، بیماری والدین، کنترل افراطی خانواده و جبران افراطی خانواده، رفتارهای معیوب اعضای خانواده، رفتارهای معیوب دیگران، کینه، خشم، پشیمانی، خودمتهم سازی، کناره جویی، ناچیزشماری، بهانه جویی، پرخاشگری، عدم ارضای نیازهای روانی از سوی والدین، عدم مهارت حل مسأله، تغییر حضانت فرزند و ترس از قضاوت های دیگران میباشند. مضامین اصلی اعم از زندگی قدرت طلبی و برتری جویی، روابط بین فردی ضعیف، تمایلات محافظتی و احساس نابسندگی و ناایمنی می باشند. مضون هسته ای این پژوهش با توجه به سؤال پژوهش تحت عنوان احساس حقارت است. با توجه به گزاره های بدست آمده، پژوهش حاضر شامل سه سنخ می باشد. سنخ اول، زنان مطلقۀ کمتر از 30 سال؛ سنخ دوم، زنان مطلقۀ بالای 30 سال و سنخ سوم، زنان مطلقۀ بالای 50 سال است. در هر یک از این سنخ ها، برخی عوامل زمینه ساز نسبت به سنخ دیگر، پررنگتر است. در سنخ اول، کنترل و جبران افراطی خانواده، رفتارهای معیوب خانواده و دیگران و ارتباط با جنس مخالف از طریق فضای مجازی در سنخ دوم، تغییر حضانت فرزند، ارتباط با جنس مخالف و شکل گیری ازدواج موقت، عدم حل مسأله و استفاده از مواد و مشروبات الکلی و در سنخ سوم، کینه، خشم، پرخاشگری و پشیمانی به دست آمده است.
|
|
|
|
|
|