|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
4 نتیجه برای نخبگان
محسن نوغانی، آمنه اخلاقی، دوره 3، شماره 2 - ( 8-1393 )
چکیده
مقالهی حاضر، پژوهشی کیفی است که با هدف «تحلیل کیفی روند اعتماد نخبگان مهاجر افغانستانی ساکن مشهد» انجام شده است. بیاعتمادی مهاجر به جامعه و تبدیل وی به انسان حاشیهای، میتواند موجد اختلال در همنوایی، نظم و انسجام اجتماعی باشد. شناخت اعتماد نخبگان مهاجر بهعنوان اشاعهدهندگان فرهنگ اعتماد یا بیاعتمادی به جامعهی مهاجر و انتقالدهندگان این فرهنگ به جامعهی افغانستان، حائز اهمیت است. روش بحث گروهی متمرکز در۵ گروه ۵-۳ نفره استفاده گردید و جمعآوری اطلاعات با کمک ابزار بحثنامه، تا مرحلهی اشباع ادامه یافت. ۲۲ نفر نمونه با استفاده از نمونهگیری نظری انتخاب شدند. نتایج نشان میدهد که بیاعتمادی، بالا و بهطور عمده از نوع بیاعتمادی نهادی است. ویژگیهای ساختی ایران و نهادها و سازمانها، مهمترین عامل بیاعتمادی و عمدهترین دلیل آن، اعمال تحقیر و تبعیض به صورت عنصری ساختاری است کهدر طول اقامت، تجربیات مهاجرین را شکل دادهاند. بنابر نتایج، بیاعتمادی موجود، محصول زوالِ اعتمادِ عمیقِ نسل اول مهاجر به ایران است که در اثر اعتماد به نظام ارزشی و سیاسی پس از انقلاب بهوجود آمده بود. بنا بر نظریهی زتومکا، ترمیم آن دشوار است.
ولی اله رستمعلی زاده، دوره 7، شماره 3 - ( 11-1397 )
چکیده
برخی از مهاجرتهای روستا- شهری بخصوص در کشورها و مناطق با سنتهای قوی خویشاوندی، طایفهای، اجتماع محلی و همقومی منجر به ایجاد کسب و کارهای قومیتی/همولایتی شده و در درون این فرایند، نخبگان کارآفرین و کسب و کار ظهور مییابد. در پارهای موارد منابع مالی این افراد به روستاهای زادگاهی آنها بازگشته و منجر به توسعه روستایی هم شده است. بنابراین این تحقیق به دنبال آن است که کارآفرینان مهاجر با چه راهبردها و پیامدهایی در توسعه روستایی نقش دارند. این تحقیق به شیوه کیفی و با رویکرد نظریه بنیانی انجام شده است. نتایج این تحقیق نشان میدهد که نخبگان مهاجر با راهبردهایی چون شکلدهی نهادهای توسعهای و حمایتی، شکلدهی شبکههای کسب و کار جمعی، حمایت متقابل، مشارکت مردمی و با پیامدهایی چون سرمایهگذاری در زادگاه، اقدامات توسعهای و عمرانی و علاقه به بهبود وضعیت اشتغال و ماندگاری جوانان، در توسعه روستاهای مورد مطالعه تاثیر داشتهاند. همچنین این تحقیق نشان داد که برای شکلگیری نخبگان و کارآفرینان مهاجر، وجود روحیه پیشرفتخواهی و نیاز به موفقیت، الگوگیری از پیشروان اولیه مهاجر، تعلق به زادگاه، پیگیری کسب و کارهای قومی، دیدگاه مثبت به روستا، اقدامات پیشروان اولیه مهاجر و مواردی از این دست مهم بوده است.
خانم ندا خداکرمیان گیلان، آقا محمد جواد سامانی نژاد، دکتر محسن نیازی، دوره 11، شماره 1 - ( 5-1401 )
چکیده
کالا و خدمات فرهنگی، به شیء و یا خدماتی قابل استفاده و مفید که توسط افرادی از جامعه، برای ارضاء نیازهای فرهنگی سایرین، تولید و ایجاد گردد و در فرآیند مبادله، با کالاها و خدمات دیگران اعم از فرهنگی یا غیرفرهنگی معاوضه میشود، گفته میشود. این مقاله عوامل اصلی مؤثر بر خرید کالا و خدمات فرهنگی را از طریق مدلسازی ساختاری-تفسیری شناسایی و تحلیل کرده است. روش پژوهش در این مقاله از نظر ماهیت به دلیل استفاده از هر دو روش کیفی و کمّی یعنی استفاده از شیوههای مختلف پژوهش مانند مصاحبه با صاحبنظران، پرسشنامه و سند کاوی، جزء پژوهشهای ترکیبی است. ابتدا عوامل مژثر بر خرید کالا و خدمات فرهنگی، براساس مطالعۀ ادبیات و مقایسهای پژوهشهای مرتبط و مصاحبه با خبرگان و متخصصین، شناسایی و سپس با استفاده از متدولوژی تحلیلی نوین مدلسازی ساختاری-تفسیری (ISM) روابط بین عوامل مژثر بر خرید کالا و خدمات فرهنگی، تعیین و بهصورت یکپارچه، تحلیل شده است؛ در نهایت با استفاده از تحلیل MICMAC نوع متغیرها با توجه به اثرگذاری و اثرپذیری بر سایر متغیرها مشخص شده است؛ بر این اساس 22 نفر از نخبگان علمی که شامل: اساتید دانشگاه، دانشجویان نخبه، فارغ التحصیلان مقطع دکتری و دانشجویان مقطع دکتری در رشتۀجامعهشناسی، روانشناسی، علوم تربیتی و مدیریت، به صورت گلوله برفی انتخاب شدند. مدل طراحی شده حاوی 15 عامل اوقات فراغت، سلیقه و ذائقه، تمایل به تمایز، فراوانی کالا و خدمات فرهنگی، جذابیت، مناسب بودن قیمت کالاها، منحصربه فرد بودن، با ارزش بودن، تبلیغات و بازاریابی، چندرسانهای بودن و دسترسی سریع و آسان، سیاستگذاری، سبک زندگی و فرهنگ مصرفی هستند که در 5 سطح طبقهبندی شدند. یافتهها نشان میدهند از میان این عوامل، اوقات فراغت، تمایل به تمایز، سلیقه و ذائقه، فراوانی کالا و خدمات فرهنگی در بازار، منحصربه فرد بودن، کسب اطلاع از آثار هنرمندان و جذابیت و مناسب بودن قیمت از بیشترین تاثیر و محرک و برانگیزنده به شمار میآیند.
دکتر علی ساعی، دوره 11، شماره 3 - ( 11-1401 )
چکیده
این مطالعه بر چرخۀ اقتدارگرایی در ایران تأکید دارد. بنیان معرفتی الگوی چرخۀ اقتدارگرایی در ایران، نظریۀ دموکراتیزاسیون است. مدعای این نوشتار آن است که دینامیک دموکراتیزاسیون، جامعۀ ایران را از رژیم اقتدارگرا به دورۀ گذار دموکراتیک عبور می دهد. در این فرایند، رژیم اقتدارگرا سرنگون می شود و دورۀ گذار دموکراتیک آغاز می شود. بعد از یک دورۀ زمانی کوتاه، فرایند دموکراتیزاسیون در مرحلۀ گذار دموکراتیک قطع می شود و جامعۀ ایرانی در منطقۀ گذار زمین گیر می شود، آنگاه به تدریج مدارهای سیاسی، آن را به سمت میدان اقتدارگرایی حرکت می دهند. در واکنش به بازتولید موج اقتدارگرایی، معمولا یک جنبش انقلابی رخ می دهد. این جنبش، به فروپاشی رژیم اقتدارگرا منجر می شود. این الگوی رایج جامعۀ ایرانی است که همواره بین دموکراتیزاسیون و اقتدارگرایی جلو و عقب می رود. استدلال نظری آن است که چرخۀ اقتدارگرایی از طریق علیت همایندی قابل تبیین است. به این معنا که اگر نهادهای سیاسی انحصاری باشند و عاملیت نخبگان قدرت مبتنی بر اعمال محدودیت ساختاری بر مخالفان باشد و کنشگران اجتماعی در انتخابهای استراتژیک خود محدودیت ساختاری داشته باشند، جامعه به سمت اقتدارگرایی حرکت می کند. برای تحلیل داده های تاریخی از تحلیل روایتی و علیت همایندی استفاده شده است. در پایان، این گزاره فرموله شده است که:" هرگاه مسیر اصلاحات دموکراتیک فرو بسته شود، اقتدارگرایان، استراتژی سرکوب را انتخاب می کنند و رادیکال های مخالف، استراتژی خشونت را انتخاب کنند، در این صورت به تدریج دینامیک اقتدارگرایی، به رکود قدرت منجر می شود، آنگاه نیروی کنشگران رادیکال، جامعه را به سمت فروپاشی رژیم حاکم حرکت می دهد".
|
|
|
|
|
|